جان من از بی دلان آخر گهی یادی بکن


ور به انصافی نمی ارزیم بیدادی بکن

شادمانیهاست از حسن و جوانی درسرت


شکر آنرا یک نظر در حال نا شادی بکن

هر شبی ماییم و تنهایی و زندان فراق


گر توانی از فرامش گشتگان یادی بکن